نی نی شیطون بلا

نینی شیطون من کجایی

عزیزم این ماه نیومدی می دونم اونجا راحت تری اما دل منم برات تنگ شده ماهی که گذشت خیلی امیدوار بودیم من وبابایی که نشد.انتظار خیلی سخته بازم میریم پیش دکتر تا ببینیم چی میشه خیلی دوست داریم ...
22 شهريور 1394

امیدوارم اومده باشی تو دلم

سلام عزیزم این ماه خیلی امیدوارم که امده باشی پیشم می دونی که رفتیم پیش همون دکترکه خیلی راهش دور بود .مثل اینکه اثر خوبی هم داشته . خیلی خوب و مهربون بود درمانی که انجام داده خیلی موثر بوده دیروز که رفتم پیش دکتر طب سنتی گفت چهارتا تخمک ازاد کردی انشاالله که برای بابایی همینقدر خوب باشه این ماه نتیجه بگیرییم خیلی خوشحالم وخیلی امیدوار باید صبر کنم کاشکی زودتر می فهمیدم که هستی خدای مهربونم ممنون که همه درا روی ما نبستی ببینم چی میشه باز میام مینوسم بوس بوس... ...
12 شهريور 1394

مطب اقای دکتر

سلام عزیز دلم ...موفق شدم بابای عزیزتو راضی کنم رفتیم پیش اقای دکتر کلی امیدوار شدیم البته باید این راه ماهی یبار بریم برای درمان قربونت برم دلم برات یه ذره شده باباجونت این روزا خیلی سرش شلوغه بیشتر سر کاره اخه هزینه های زندگی زیاده هزینه درمان هم اضافه شده .. بابا جونت خیلی دوست داره وقتی میای چیزی تو زندگیت کم نداشته باشی امیدوارم هیچ بچه تو زندگیش غم نبینه کمبودی نداشته باشه همیشه شاد باشه ...
2 شهريور 1394

همیشه برای امدنت دعا میکنم

سلام عزیز دلم دارم تمام تلاشم میکنم تا تو بیای زندگیمونا روشن کنی عزیزم قراره بریم یه دکتر سنتی که یکم دوره امیدوارم دکتر خوبی باشه اخیرین باری باشه که با استرس میریم تو مطب منتظر میشیم واسه اومدنت جیگر مامان روزشماری که چه عرض کنم لحظه شماری میکنیم قربونت ...
19 مرداد 1394

امروزم

سلام عزیز دلم امروز دوباره از دست بابایی ناراحت شدم داروهایی که دکتر براتقویت داده را نمیگیره میگه از امپور بدم میاد فقط راه حل فکر میکنم همین باشه نه دلم نمیاد من عاشق بابایی هستم راستش بابا محمد دوست داره تو هرچه زود تر بیای اونم خیلی خوشحال میشه اره یاد اون دفعه هایی که گفتم نینی داریم افتادم چقدر خوشحال شد میدونم زودی میای پیشمون فرشته من ...
14 مرداد 1394

سلام عزیزدلم

این اولین باری که دارم حرف دلمو مینویسم اینجوری سرم گرم نوشتن میشه واز نبودنت کمتردلم میگیره . الان چند سالی میشه منتظر امدنتیم من وبابایی کاش زودتر بیای من وبابا راخوشحال کنی دکتر های زیادی رفتیم فکر نکنی بیخیال نشستیم . تازه دوبار خوشحال شدیم ولی خوشحالیمون زیاد طول نکشید نمیدونم شاید خدا نخواست همون اوایل بارداری فرشتمون رفتش تو اسمونا زمینی نشد. فعلا منتطریم تا باز شرایط جور بشه زود تر بریم پیش دکتر تا ببینیم خدا ما دوتا را قابل میدونه که به ما هم از این میوه های بهشتی ....از این فرشته های اسمونی بده... یکی نه ...خدا یا چند تا ...
13 مرداد 1394
1